به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه،کتاب من محروم نیستم»، نوشته «محمدرضا شیخالاسلامی» به این پرسش پاسخ میدهد که آیا طبق تعریف عرف از روستا و حاشیه شهر، مناطق «محروم» همان مناطقی هستند که مردمانی تهیدست و متعلق به طبقه ضعیف در خویش جای داده یا این، گرد و خاک نشسته بر عینک عرف است که چنین قضاوتی را پذیرفته و به تمام این مناطق تعمیم میدهد.
بر اساس این گزارش، در بخشی از این کتاب میخوانیم: «محروم» یک ویژگی منفی است. به همین دلیل همهجا صحبت از محرومیتزدایی است. سیطره و عمومیت کاربرد ویژگی منفیِ محروم، بر تمام ویژگیهای مثبت، حیرتانگیز و استعدادخیز نوجوان مناطق روستایی و حاشیهنشین، سایه انداخته و از این معادن طلا و نقره، تماشاچیانی وابسته، منتظر و چشم به راه جریانها، گروهها و نهادها ساخته است. به نحوی که اکنون پس از سالها محروم خواندن آنان، این سرمایههای بالقوه اولاً بهسادگی خود را با «نمیتوانم»ها و «نمیشود»ها توصیف میکنند و ثانیاً بهسختی پذیرای خرق عادت و تغییرات درونی منجر به خودشکوفایی میشوند.
همچنین نویسنده با بیان دغدغههای خود میگوید: در «من محروم نیستم» به دنبال مقصر و بانیان این نگاه تربیتی پرقدرت و خطرآفرین نبوده و نیستم. آنچه دغدغه من است، معرفی خوانشی نو مبتنی بر درست دیدن داشتهها، استفاده از نیمه پر لیوان استعدادها و ظرفیتها در این مناطق و زیر سؤال بردن قرائت رایج کنونی یا همان اصرار بیهوده بر برخی کاستیهای موجود است که راهکار عملی رفع باور محرومیت را به دنبال داشته باشد. همانگونه که انسانی صاحب فضائل را بهخاطر یکی دو اِشکال مختصر و قابل رفع، ابتر نمینامند، محروم دیدن و نامیدن دنیای استعداد، هنر و توانمندی نوجوان روستایی و حاشیهنشین نیز قضاوت جامعی به نظر نمیآید. به فرموده پیامبر اکرم(ص) «النّاس معادن کمعادن الذّهب و الفضّة» مردم، معدنها هستند؛ معدنهای طلا و نقره. پس اگر کسی هنر کشف این گنجینههای طلا و نقره را ندارد، دستکم بهتر است با محروم خواندن آنان، مسیر رشد استعداد، هنر و توانمندیهایشان را مسدود نسازد.
از نگاه نویسنده، محروم نه آن روستایی نجیب و حاشیهنشین صبور، بلکه قوانین و قواعدی است که او را دریافتکننده و درجازننده میخواهد و سپس با تثبیت این محرومیت در قالب یک سبک زندگی بنجل و اطمینان از خودمحرومپنداری او، عدهای را منجی و فریادرس محرومان قلمداد میکند تا بدین وسیله، از نردبان عزت نفس ایشان بالا رفته و برای خود پایگاه و جایگاه اجتماعی بیافریند. این به صراحت با کرامت انسانی برابر در آفریدگان خداوند در تضاد است.
تز این کتاب که حاصل پنج سال مطالعه میدانی و گفتوگوی صریح و مستند نویسنده با نوجوانان روستایی و حاشیهنشین است، پایاندادن گفتمان «روستا و حاشیه شهر محروم» و جایگزینی آن با گفتمان «روستا و حاشیه شهر مستعد، هنرمند و توانا» است و اعتقاد دارد این عینک فرهنگی و تربیتی ما است که تعیین میکند مناطق روستا و حاشیه شهر، محروم نامگذاری شوند یا جهان شگفتی، استعداد و توانمندی.
در «من محروم نیستم» با تکیه بر چهار اصل آگاهیبخشی، بومیسازی، شکوفایی و خودکفایی به ارائه الگویی تربیتی و عملی پرداخته شده که روستا و حاشیه شهر را با جهانی عاری از باور محرومیت به تصویر کشیده است.
کتاب « من محروم نیستم» برای کوچ فکری و تغییر نگاه جامعه ایران از روستای محروم به روستای مستعد نوشته شده است، از اینرو خواندن آن به تمامی فعالان فرهنگی، نیروهای جهادی، امامان محله، روحانیان مستقر و تمام کسانی که دغدغه محرومیتزدایی دارند توصیه میشود.
کتاب « من محروم نیستم» برای نخستینبار در سال ۱۳۹۹ از سوی انتشارات استاد در تیراژ ۱۰۰۰ جلد منتشر شده است.